نگاهی به اشعار برخی از شاعران شهرستان سرباز
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نگاهی به اشعار برخی از شاعران شهرستان سرباز
نوشته شده در یک شنبه 3 مرداد 1395
بازدید : 468
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

مولانا عبدالله روانبد رح:

یک شپی چندی هم حیالین یار

همدل و همصدق وسخن سینگار

دل پُراز مهرءُ قومی همدردی

وقتی که دور هم نشتگنت

گله اِش ای رنگءَ کتگ اظهار

تو نگندی که شَپ شُتگ سیاهین

شِنگتگ بام وتو نه بئی بیدار

می گلگ دیرین مدتی وپتگ

بیتگ چه بازین وپسگان بیدار

قاضی عبدالصمدسربازی:

دلم مبتلای جمال محمد

غرق در بحر کمال محمد

جهان حیرت و زشأن رسالت

چه گویم ز عز و جلال محمد

نبینی به اخلاق واوصاف هرگز

به دنیا و عقبی مثال محمد

نبینی به اخلاق واوصاف آفریده

نهایت حسین خط وخال محمد

مولوی دین محمدحسین زهی:

دخت پیغمبر به نام فاطمه 

مادری چون او به دنیا نآمده

اوست سردار نساء مؤمنه 

بهترومهتر به رتبه ازهمه

بود در دنیا عفیفه زاهده

هم زکیّه ,راضیه هم طاهره

مولوی محمدعمرسربازی راجع به فوت مولانا روانبد میفرماید:

بهار مکران را چون گلی ساخت 

بزرگ پیشین با دوست پرداخت

مرا در وصل او بس آرزو بود

که از اول قرین وخاص من بود

فلک فرسودگی برمن فکنده

ستم هایش به روحم شد زننده

فراق شیخ عبدالله مرحوم

کندهردم مرا بیهوش ومغموم

ز علمش عالمی سیراب بوده

به شعرش از یلان سبقت ربوده

نگویم سعدی و عرفی وکاشی

ز خاک پیشینی شد آب پاشی

هزاران رحمت جان آفرین باد

به روح پاک وبا پاکان قرین باد

مولوی حافظ عبدالرحمن روانبد:

ای عجب از ما که مشغولیم در فسق وفجور

وانگهی داریم چشم جنت الفردوس وحور

در ره شیطان و یارانش همیشه پیش پیش

و ز ره حق وصراط المستقیم هستیم دور

آنچه بر ما کردنش فرض است آن را تارکیم

وآنچه ترکش فرض شد آن کنیم ما بالضرور

اول ایمان دوم اعمال صالح بایدت

وانگهی امید بر وی کن که هست رب غفور

مولوی نظام الدین روانبد راجع به انقلاب اسلامی:

شیرمردان حماسه گر به دشمن تاختند

جان خود را در ره اسلام وقرآن باختند

اسلحه در دست وقرآن بود در دست دگر

روز در میدان جنگ وشب به رب پرداختند

پشت استکبار را لرزاند عزم و جزمشان

زهره ی سست عدو با رعب بگداختند

چون به پا خواست ملت از پی امر امام

دشمن شیطان صفت در چاه غم انداختند

مولانا غلام محمدسربازی:

دردو دنیا حاجت ما کن تمام

جنت الفردوس مارا کن مقام

هست شیطان در پی ایمان ما

نیست مارا غیر ذاتت ملتجا

رد کنی فریاد مارا یا قبول

دست ما بسته به دامان رسول ص

ای خدایا مارا ز سوء خاتمه 

ده امان بر آبروی فاطمه

ای برعزت حسن وحسین

قاضیان بدر واحد وهم حنین

زبیرملازئی:

در نزد خدا میر و غلامان چو یکیست

این صورت ورنگ باعث برتری که نیست

ایمان به خدا باعث افضل شدن است

هچ کس به زمانه تا به آخر چو نزیست

............................  

زمانگ خرابنت,مُسلمان چو گارنت

بِسمبال منی میر,کجا مُلک دگارنت

براتی کجا کَپت,تُپاکی کجا تَتک

بسمبال منی میر,تَی مردی کجا رَپت

مسلمان چو خارن,دلانش چو وارن

بسمبال منی میر,چو شیطانا کارن

خیانت چو بازنت,تیی دل تُهارنت

بسمبال منی میر,کِه دشمن خُمارنت

 

این ها فقط اسامی تعداد کوچکی از شاعران سربازیست که با اشعارشان صفحه ای طلایی در دفتر زرین ادبیات بلوچستان بوجود آورده اند.

 

 

 

 

 

 






مطالب مرتبط با این پست
.